F.M

سلام به وب من خوش اومدید .امیدوارم از وبم خوشتون بیاد و همینطور نظر یادتون نره

F.M

سلام به وب من خوش اومدید .امیدوارم از وبم خوشتون بیاد و همینطور نظر یادتون نره

عید نوروز

سلام بروبچ حالتون خوفه ؟ 

 

عید همتون مبارک باشه 

 

 امیدوارم توی این چند روز هر جا که هستید حال کنید 

 

فقط مارو فراموش نکنیدا 

 

 

زندگی

 

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی...   

 
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی... 

 
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی...

  


آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ... 

 
آنگاه که حتی گوشت را می بندی

  

تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی... 

 
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را 

 

نادیده می گیری...

  


می خواهم بدانم!

  

دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای 

 

خوشبختی خودت دعا کنی؟  

 

 

 

 


راز دل

راز تصویر ذهنت را برای کسی ترسیم نکن ، 

 

در گام هایت با هر کس شریک مباش ،

 

انقدر سر به زیر باش تا کسی اشکهایت را نبیند که بگوید غمناک است ،

 

و ندای تبسمت رانشنود که بگوید شادی میکند 

 

 

 

درد و دلی با خدا

 

 

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که  

 

هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه  

 

دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت  

 

بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن 

 

لحظات شانه های تو کجا بود؟

 

 


گفت: عزیز تر از هر چه هست، تو نه تنها در 

 

آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من 

 

تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ

  

نکرده ام که تو اینگونه هستی. من همچون عاشقی 

 

که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات 

 

بودنت را به نظاره ات نشسته بودم.

 

 

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه 

 

دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟

 

 
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای 

 

است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، 

 

اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر 

 

زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور 

 

باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه 

 

می شود تا همیشه شاد بود.

 

 

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر 

 

راهم گذاشته بودی؟

 



گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این 

 

راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش 

 

نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که 

 

عزیزتر از هر چه هست، از این راه نرو که به 

 

ناکجا آباد هم نخواهی رسید.

 



-گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

 

 

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، 

 

پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها 

 

گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم 

 

برایم بگویی آخر تو بنده من بودی چاره ای 

 

نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که 

 

صدایم کردی.

 

 

-گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم

  

درد را از دلم نراندی؟

 



گفت: اول بار که گفتی "خدا" آنچنان به شوق 

 

آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، 

 

تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن 

 

خدایی دیگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج 

 

درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی همان بار اول 

 

شفایت می دادم.

 

 

گفتم: مهربانترین خدا ! دوست دارمت ... 

 

 

گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر 

 

 دارمت ... 

 

 

 

 

دستای کوچولو ولی پر سخاوت


 

  

به دستهاى کوچک بچه ها

 

 

وقتى گرم ساختن آدم برفى یخ میکنند

 

 

و حتى از زیر دستکشهاى رنگى و بافتنى سرخ میشوند ،

 

 فکر میکنم .

 

 

به دستهایى که میشود از فرط مهربانى بوسیدشان !

 

 

به دستهایى که هنوز مانده تا مثل آدم بزرگها یاد بگیرند جفا

 

کنند !

 

 

دستهایى که هنوز روى رخسار کسى به ضرب فرود

 

 

 نیامده‌اند !

 

 

دستهایى که هنوز چشم کسى به آنها نیست براى خرجى

 

 

 دادن ...

 

دستهایى که نهایت کارى که کرده‌اند ، تو جشن تولدها بهم

 

 

 خورده‌اند و

 

 

 شادى آفریده‌اند !

 

 

دستهایى که هنوز حناى زندگى رنگشان نکرده ...

 

 

دستهایى که با همه ى کوچکى بزرگ اند و پر سخاوت !

 

 

دستهایى که هنوز براى عقد پیمانهاى دروغین ،..

 

 

براى اعلام همراهى که عمرش به کوتاهى یه پلک زدن است ،

 

 

 ژست

 

 

 مودت به خود نگرفته اند !

 

 

کاش  بچه ها براى بزرگ شدن ، براى این همه تغییر کردن

 

 

، براى یاد

 

 

 گرفتن همه‌ى این سیاهى‌ها ، اینقدر شتاب نمیکردند ...

 

 

دست‌ها همیشه کوچک میمانند ، بزرگ شدنشان تصور

 

 

 ماست ...

 

 

کاش اینقدر زود یادشان نمیرفت روزهایى بود که با همین

 

 

 دستهاى

 

 

کوچک شادى مى‌آفریدند ...

 

 

خدا گواه است رسم بزرگ شدن این نیست ...  

 وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود!!!

 

 

ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم ............

 

 

کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون

 

 بفهمن........

 

 

نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم باز کسی

 

 حرفمون رو نمیفهمه!!!!!!!!! 

 

 

 

 

 

 

جملات عشقولانه

محبت را از درخت یاد بگیر  

 

که حتی سایه از سر هیزم شکن هم بر نمیدارد  

 

 

 

 

 

 

چقدر امروز روز گندی بود مدرسه شده بود عین قبرستون اخه چرا یه کاری میکنید که مدرسه کوفتتون شه